پاییز سبز

دفتر شعر مَجازی محمد میرزایی بازرگانی



طبقه بندی موضوعی



تو با چشم سیاهت تیره کردی بخت شعرم را

جمعه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۳۸ ب.ظ

نشستم تا بگویم شعرهای آخرم را هم
بریزم اشک های آخر چشم ترم را هم

که بودم؟ شاعری که شعرها بال و پرش بودند
تو سوزاندی مرا، آتش زدی بال و پرم را هم

بزن آتش بزن خاکسترم کن عشق کن، اصلا
رها کن در میان بادها خاکسترم را هم

تو با چشم سیاهت تیره کردی بخت شعرم را
نه تنها این غزل را، شعرهای دیگرم را هم

سپردم به فراموشی تمام حرف هایت را
تمام حرف هایی که زدی پشت سرم را هم

همین مرهم برای زخم های روح من کافی ست
که مایل می شود این روزها سمت حرم راهم




نظرات  (۲)

  • صحبتِ جانانه
  • سلام

    بسیار زیبا سرودید
    احسنت
    احسنت

    + آیا همه ی شعرها پشتشون عشق به فعلیت رسیده ای هست؟
    یا این سوز و گدازها از عشق های بالقوه ایست که نمود بیرونیشون هنوز ظهور نکرده؟!
    پاسخ:
            سلام
            شاعر در خیال زندگی می کنه و در زندگی خیال.
            چه فرقی می کنه واقعیت یا خیال این شعرها؟
  • صحبتِ جانانه
  • فرق اینکه برای خیال چنین قریحه ای به جوشش آمده یا برای وقعیت خیلی زیاده! شاعر فقط به خودش متعلق نیست. خودتون بهتر می دونید به عنوان یک شاعرکه شاعر متعلق به یک فرهنگه. و شعر شاعران یک ملت همیشه یکی از شاخصه های تشخیص فرهنگ یک ملت بوده و هست.
    برای تحقیق فاکتورهایی از شاعران دیگری در انجمن خودمان یا دیگر انجمن ها و یا شاعرانی که مجازی مستفیض میشم از اشعارشون سوالهایی لازم بوده بپرسم.
    جوابش یک جمله بیشتر نیست!
    خیال است!
    واقعیت است!
    معشوق واقعیست ولی عشق بازی ها همه تخیلیست!

    و اینکه واقعا زیبا سروده اید
    احسنت

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">