پاییز سبز

دفتر شعر مَجازی محمد میرزایی بازرگانی



طبقه بندی موضوعی



۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

شعر

چهارشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۵۵ ب.ظ

رفیق و همدم بی ادعای من شعر است

مجال بال گشودن برای من شعر است


اذان بگو که دو رکعت غزل اقامه کنم

رکوع و سجده ی من، ربنای من شعر است


من آسمان و زمین را شکافتم حتی!

قسم به حضرت موسی! عصای من شعر است


شب است و دفترم از نانوشته ها سرشار

سکوت می کنم و اشک های من شعر است


شبی که می روم از شهرتان، شبی سرد است

به روی برف همین ردپای من شعر است

::

بعید نیست ببینم که ذکر شاعرها

بجای فاتحه روز عزای من شعر است



  • محمد میرزایی بازرگانی
  • ۱ نظر

اللهم عجل لولیک الفرج

شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۰۲ ب.ظ

ما داغ عشق را به تماشا کشانده ایم

دردا که با نبودن تو زنده مانده ایم


گنجشک های داغ دل بیقرار را

در آسمان آمدن تو پرانده ایم


ما کودکان باورمان را از ابتدا

بر سفره های نیمه ی شعبان نشانده ایم


ما درس صبر، درس وفا، درس عشق را

از چشم های منتظران تو خوانده ایم


ای آرزوی دور! به هر زحمتی که بود

خود را کشانده ایم و به اینجا رسانده ایم


ای روز ناگزیر که چون روز روشنی!

تنها به شوق آمدنت زنده مانده ایم


  • محمد میرزایی بازرگانی
  • ۱ نظر

چشمت

پنجشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۱۴ ب.ظ
اگرچه مثل شعر سعدی است از هر نظر چشمت
نگار خواجه ی شیراز هم پیداست در چشمت

شبی می خواستم از «عشق» بنویسم کمی، دیدم
تمام واژه ها گنگند و بی معنا، مگر چشمت

لب تو،گیسوی تو، ابروی تو، قدوبالایت
مرا آتش زدند اما از آنها بیشتر چشمت

تو روزی عاقبت در خود مرا هم غرق خواهی کرد
 خلیج فارس: گیسوی تو، دریای خزر: چشمت

چه شب ها تا سحر با اشک بیدارم، به این امّید
شبی تا صبح مهمانم کند با شعر تر چشمت

به آتش می کشم دنیای بی تو زنده ماندن را
به آتش می کشم دیوان شعرم را اگر چشمت
فقط یک شب بماند خیره در چشمان من تا صبح
و چشمان من دیوانه باشد خیره بر چشمت
::

درختی خشک و بی جانم که مغلوب زمستانم
 مرا ای کاش با برقش بسازد شعله ور چشمت

::
  • محمد میرزایی بازرگانی
  • ۴ نظر