پاییز سبز

دفتر شعر مَجازی محمد میرزایی بازرگانی



طبقه بندی موضوعی



چشم هایت چشم هایت ... ای امان از چشم هایت ...

پنجشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۴۰ ب.ظ

تا به کی در این بیابان در تمنای تو باشم؟

آهوی من! تا کجا دنبال جاپای تو باشم؟


تو تمام دین و دنیای منی حالا و ای کاش

دست کم در خواب، یک شب مرد دنیای تو باشم


آی مضمون تمام شعرهایم! کاش می شد

لااقل مضمون بیتی از غزل های تو باشم


چشم هایت چشم هایت ... ای امان از چشم هایت!

کاش یک شب خیره در چشمان گیرای تو باشم


کاش یک شب تا سحر بنشینی و سعدی بخوانی

کاش یک شب تا سحر محو تماشای تو باشم


در خیالم گیسوانت را پریشان می کنم باز

دوست دارم غرق در طوفان دریای تو باشم


من زمستانی پر از برفم تو تابستان داغی

می رسد روزی که من مجذوب گرمای تو باشم




نظرات  (۳)

  • صحبتِ جانانه
  • بسیار زیبا...
    بسیار زیبا

    اجسنت

    نعمته، رحمته، سوژه ی ناب
    مثل همیشه عالی
  • امیر محمد امیری
  • سلام دوست گرامی
    شعری زیبا و دلنشین از شما خواندم
    با آرزوی موفقیت بیشتر

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">